چکیده
این پژوهش به بررسی دو بُعد زیباشناسی و کارکردی ژانر تلویزیون - واقعیت پرداخته است. به همین منظور، با تمرکز بر ماهیت پیوندی این ژانر- ابعاد گوناگون و مرتبط نظری، ریشههای تاریخی، تعاریف، زیرگونهها، شیوههای متفاوت پیوندسازی و مسئلۀ واقعیت - بررسی شدهاند. دادهها از طریق مطالعۀ اسنادی، کتابخانهای و مشاهدهای گردآوری شده و در بررسی آنها از رویکرد توصیفی-تحلیلی استفاده شده است. استفاده از راهکار پیوندسازی ژانری» حاکی از زمینهها و شرایط متفاوت رسانۀ تلویزیون در عصر فناوری و مؤید تحولات قابلتوجه در ساحتهای گوناگون ژانری نظیر خالقان، مخاطبان، پژوهشگران و آثار تولیدشده است. پیوندسازی در ژانر تلویزیون - واقعیت حاکی از خلاقیت صنعت تلویزیون برای حفظ جایگاهش در بازار رقابتی (از طریق تلفیق عناصر داستانی و غیرداستانی یا واقعیت و قراردادهای ژانرهای از پیش موجود) است که برای بقا به همنوعخواری سبکها و ژانرها و قراردادهای گذشته روی میآورد و همزمان با توجه به اصول استانداردسازی و تمایزگذاری، تنوعات گوناگون را عرضه میکند.
لینک دریافت
فصلنامه مطالعات میانرشتهای ارتباطات و رسانه، دوره 2، شماره 4، تابستان 1398
سبک و ژانر در سینمای هنری ایران (موردکاوی فیلمهای خشت و آینه، سیاوش در تخت جمشید، طبیعت بیجان و مرثیه)
تاریخ دریافت مقاله: 15 / 05 / 1396
تاریخ پذیرش مقاله: 30 / 09 / 1396
در این پژوهش با استناد به آرای نظریهپردازان تکاملگرا مانند ژیل دلوز و نظریهپردازان سبکگرای تحلیلی مانند دیوید بردول تصویری کلی از سینمای مدرنیستی به مثابه سینمای هنری ترسیم میشود. سپس با استفاده از نظریات کواچ به چهار سبک و هفت ژانر رایج سینمای هنری پرداخته میشود. با تکیه بر این چارچوب نظری و روش توصیفی تحلیلی به تحلیل چهار نمونه فیلم از سینمای هنری ایران در بازۀ زمانی 1346 تا 1357 پرداخته میشود. این یافتهها بر وم بازنگری در ردهبندیهای رایج در سینمای ایران صحه میگذارند و بر ناکارآیی ردهبندیهایی مانند موج نو سینمای ایران » برای طبقهبندی چنین فیلمهایی تأکید میکنند. با تکیه بر ردهبندی پیشنهادی در این مقاله که مؤلفههای نظری و جنبههای سبکی و ژانری سینمای هنری را هم مدنظر قرار میدهد میتوان به نحو نظاممندتری به تبیین و تحلیل نمونهها پرداخت. نمونههای مورد بررسی ذیل چهار سبک کمینهگرایی، ناتورالیسم، تزیینگرایی و تئاترگرایی سینمای هنری و ژانرهای درام بسته، ملودرام و سفر ذهنی جای میگیرند و نه تنها مؤید نظریات دلوز مبنی بر سینما بهمثابه زمان در سینمای مدرن بلکه واجد مشخصههای فرمی مورد اشاره دیوید بردول در سینمای هنری نیز هستند. سینمای هنری ایران با ترسیم ازخودبیگانگیها و فقدانها و بازنگری انتقادی جهان اسطورهای و معاصر به جایگاه و ردۀ متمایزی دست مییابد.
لینک دانلود مقاله
درباره این سایت